دیگر بس است!

 

لاله حسین پور

برگردان از نشریه اما، شماره 307

 

مزاحمت جنسیتی بر سرکار، به امری روزمره تبدیل شده است. میان مزاحمت جنسیتی و تعریف و تمجید از یک زن، تفاوت فاحشی نهفته، اما مرز میان این دو کاملا درهم ریخته است.  این تفاوت را هر زنی می فهمد و درک آن برای مردان نیز بسیار آسان است، البته اگر بخواهند درک کنند! این بحث همواره به طور غیرجدی و با یک لبخند روبرو شده است. بسیاری از مردان و حتی زنان چنین رفتاری را عادی و روزمره تلقی کرده و اصلا آن را مهم نمی دانند. در نتیجه پی گیری یا شکایت علیه آن را ضروری نمی بینند.

مزاحمت جنسیتی ناظر بر یک رابطه یک طرفه و تحقیرآمیز، قدرت مدارانه و از بالا به پایین است. درحالی که ابراز توجه و تعریف و تمجید از یک زن، رابطه ای ست دو طرفه و برابر که بر اساس یک توافق نانوشته بین دو طرف اتفاق می افتد.

یک مرد با مزاحمت جنسیتی که برای همکار زن خود فراهم می آورد، می خواهد برتری خود را اثبات کرده و نشان دهد که می تواند و اجازه دارد که بر او حاکم شود. این نوع مزاحمت بر سر کار، آن چنان عمومیت دارد که از هر سه زن، دو زن را تحت فشار خود قرار داده و کم کم به امری "نرمال" تبدیل شده است. چرا چنین است؟

 

واقعیت آن است که سکس و تجاوز همواره از یک دیگر جدایی ناپذیر بوده اند. زنان به عنوان ملک شخصی مردان به شمار رفته و در هر لحظه می بایست آماده خدمات جنسی بوده باشند. از سال های 1970 به این سو، همراه با رشد جنبش های اعتراضی زنان، کم کم این معادله بهم خورد. قوانینی برای مجازات فاعلین تجاوز به تصویب رسید و حتی تجاوز جنسی همسر نسبت به زنش که تا مدت ها قابل بحث نبود، در سال های 1990 به بعد، قابل مجازات اعلام شد. و قانون مجازات مزاحمین جنسیتی برسر کار تازه از سال 2006 در آلمان (البته در تئوری)  به مرحله اجراء درآمد.

به طور کل می توان گفت، برابری در رابطه جنسی و رابطه احساسی میان زن و مرد، عمر کوتاهی دارد و حدود 25 سال است که بحث مساوات در رابطه میان زن و شوهر و کلا زن و مرد، چه جنسی و چه رفتاری مطرح شده است. (حداقل در تئوری)

 

اکنون اما زمان دیگری فرارسیده است. دختران نمرات بالاتری نسبت به  پسران دارند و تحصیلات عالی تری را می گذرانند. آن ها مشاغل و پست های بهتری را نسبت به گذشته اشغال می کنند و به هر نابرابری اعتراض می کنند. اکنون بسیاری از مردان را مدافع حقوق زنان می بینیم. هرچند که در مقابل نیز دفاع از مظاهر مردسالاری قاطع تر و قوی تر رشد می کند. درواقع هر جا که پیش روی وجود دارد، پس روی را نیز شاهدیم. جالب این جاست که میان کشورهای غربی، گویی آلمان به مرکز این پس روی تبدیل شده است. آلمان در سال 2013 در عرصه خرید و فروش تن و قاچاق انسان گوی رقابت را از سایر کشورهای غربی برده است.

 

مشاغل زنانه

70 درصد زنان در کشور آلمان شاغل هستند. البته نصف این میزان به کارهای نیمه وقت مشغولند. نوع این مشاغل را می توان به سه گروه تقسیم کرد: 1 - مشاغل با لبخند، از قبیل فروشندگی، کار در هتل، مهمان دار هواپیما و غیره . 2 - کارهای سخت و جسمانی، مانند تمیزکاری، کار در غذاخوری ها و غیره. 3 - کارهایی با خصلت مردانه، مانند ارتش، پلیس، روزنامه نگاری و غیره.

تحقیقات نشان می دهد، زنانی که در مشاغل با لبخند مشغول به کار هستند، در معرض مزاحمت بیشتری قرار می گیرند. از زاویه نگاه مردان، گویا به این زنان، جهت ارائه خدمات جنسی به مردان دست مزد داده می شود!!!

هم چنین زنانی که به کارهای "مردانه" مشغول هستند، سرنوشت بسیار دشواری دارند. تحقیقات و آمارها یی که در رابطه با وضعیت زنان در ارتش آمریکا تهیه شده است، به شدت تکان دهنده می باشد. تحقیر، تجاوز و حتی قتل زنان در ارتش ، مواردی است که مداوما گزارش می شوند.

درحرفه روزنامه نگاری نیز که در گذشته اساسا مردانه باقی مانده بود، اکنون حضور زنان بیشتراز پیش می شود. از نظر مردان، دختران جوانی که در عرصه روزنامه نگاری و یا سیاست شروع به کار می کنند، می بایست ابتدا تحت "تعلیم" قرار گرفته و "آموزش" ببینند. این دختران نباید مانند "فمینیست های ضد مرد" خشک و خشن رفتار کنند. آن ها نباید دامن کوتاه و کفش پاشنه بلند را فراموش کنند. آن ها می بایست همیشه لبخند به لب بوده و در واقع "زنانگی" خود را حفظ کنند. زنانگی برای مردان مترادف با سوءاستفاده جنسیتی است.

 

آمریکا

دختری 25 ساله  که در یک فروشگاه مبل کار می کرد، به علت مزاحمت جنسیتی، از رئیس خود شکایت به عمل می آورد و موفق می شود مرد را به مبلغ 95 میلیون دلار پرداخت خسارت محکوم کند. رئیس مزبور یک سال تمام دختر را تحقیر می کرده و با متلک و تماس بدنی مزاحم او می شده و در نهایت به آن بسنده نکرده و در انبار فروشگاه بدن لخت خود را به دختر زده و در جلوی او به ارضای جنسی مشغول می گردد.

دختر شکایت خود را نزد رؤسای دیگر مطرح می کند اما طبق معمول اعتنایی به آن نمی شود. وی سپس با توسل به وکیل ادعای خود را پی گیری کرده و در دادگاه موفق می شود اتهام را به اثبات رساند.

واقعیت این است که مشکل مزاحمت جنسیتی در ادارات در آمریکا طی 150 سال گذشته تغییر چندانی نکرده است. تنها تغییر میزان مجازات مزاحمین است که قدری بالاتر رفته، اما این امر نیز ظاهرا مانعی به شمار نمی آید و مزاحمین هم چنان به عمل خود ادامه می دهند.

مزاحمت جنسیتی در ارتش آمریکا غوغا می کند. تحقیقات حاکی از آن است که از هر 4 موردی که عمل مزاحمت صورت گرفته، تنها یکی به مرحله شکایت رسمی رسیده است. دلیل؟ احتمالا ترس از انتقام مانع علنی کردن و شکایت علیه مزاحمت است و دلیل مهم تر، تهیه و ارائه مدرک قانع کننده می باشد که معمولا در این قبیل موارد نه شاهدی وجود دارد و نه عکسی گرفته می شود.

تنها در سال 2012 حدود 19 هزار سرباز زن چه از جانب رؤسا و چه از جانب هم کاران مورد مزاحمت جنسیتی قرار گرفته اند.

وزارت آموزش و پرورش آمریکا نیز از میزان بالای مزاحمت جنسیتی در دانشگاه ها و مراکز آموزشی خبر می دهد. در سال 2011 صدها دانشجوی دختر در پنسلوانیا دست به اعتصاب نشسته زده و به کند بودن بررسی موارد مزاحمت جنسیتی در دانشگاه ها اعتراض کردند.

 

تلاشی خستگی ناپذیر!

اینگه زنی است 53 ساله که غروب ها برای تأمین مخارج زندگی در یک اداره بزرگ به تمیزکاری مشغول می شود. ساعاتی که او کار می کند، درواقع همه کارکنان اداره به خانه خود رفته اند و او تنها به جارو و رفت و روب می پردازد. یکی از این غروب ها، ناگهان مردی با کت و شلوار در آستانه درب ظاهر شده و صراحتا از او می پرسد که آیا به انجام سکس تمایلی دارد! اینگه که خشکش زده است، با صدایی از ته چاه می گوید، نه. و مرد نیز راهش را می گیرد و می رود. زن به سرعت به طرف پنجره رفته و می بیند که مرد سوار ماشین شده و حرکت می کند. او شماره ماشین را برمی دارد و با تنی لرزان به پسر و شوهرش تلفن می زند تا به دنبالش بیایند. ترسی در جانش می افتد که توان حرکت را از او می گیرد.

فردای آن شب، اینگه ماجرا را به رئیس مربوطه خویش می گوید و فکر می کند، شاید با یک عذرخواهی و یا شاید دسته ای گل، ماجرا خاتمه یابد و او بتواند باخیال راحت به کار خود ادامه دهد. اما خیر! اینگه باخبر می شود که آن مرد علیه او به دادگاه شکایت کرده و می گوید، با این که در همان غروب در اداره، اینگه را دیده است، اما باقی ماجرا دروغ و تهمت است.

اینگه به علت عدم وجود شاهد نمی تواند ادعایش را در دادگاه ثابت کند و می بازد. او می بایست مخارج دادگاه را نیز شخصا بپردازد.

برای رئیس دادگاه اهمیتی ندارد که اینگه آن مرد را نمی شناخته و تا آن شب، او را هرگز ندیده بود و هیچ دلیلی برای دروغ گفتن ندارد.  درواقع آن مرد در طبقه دیگری کار می کرد و ربطی به طبقه ای که اینگه در آن مشغول رفت و روب بود، نداشت. چرا مرد در آن غروب به آن طبقه می رود؟  نه رقابتی، نه انتقامی، نه حسادتی ............... هیچ انگیزه ای وجود نداشت که اینگه را مجبور به تهمت زدن به مرد کند. اما هیچ کدام از این فاکتورها برای رئیس دادگاه مطرح نشد. حکم داده شد. نه تنها ادعای اینگه تهمت و دروغ اعلام شد، بلکه شکایت مرد نیز در دادگاه پذیرفته شد.

اینگه اما، خسته نمی شود و به حکم دادگاه اعتراض می کند.

این بار جریان طور دیگری به پیش می رود و ماجرا به نفع اینگه تمام می شود. ابتدا مرد مجبور می شود تا شکایت خود را پس بگیرد و درنهایت، دادگاه شکایت اینگه را مجددا بررسی کرده و آن را می پذیرد. (اما، شماره 310)

راهی که اینگه رفت، بسیار دشوار بود. اما درسی بود برای تمام زنانی که دچار مزاحمت جنسیتی شده و بدون شاهد، جرأت شکایت ندارند، زیرا از پیش می دانند که شکست حتمی ست. اینگه می گوید: کسی که نجنگد، قطعا شکست خورده است.

 

دنیایی عادلانه؟!!!

تربیت دختران و پسران از سال های 80 و 90 تقریبا یک سان آغاز می شود. پسران در کودکستان ها اجازه دارند با عروسک بازی کنند، بدون این که مورد تمسخر قرار گیرند. دختران نیز با افتخار فوتبال بازی می کنند. در مدرسه نیز این "عدالت" برقرار است. دختران نمرات بهتری در ریاضی می گیرند و پسران در کارهای دستی مهارت نشان می دهند. تنها بعد از دوران بلوغ و در ساعت ورزش، دختران را از پسران جدا می کنند. اما با تمام این ها دختران و پسران در دنیایی بزرگ می شوند که ظاهرا نشانی از تبعیض در آن دیده نمی شود.

حتی زمانی که راننده تاکسی دختر را مجانی به خانه می رساند و یا در دیسکو، کوکتل های مجانی، فقط با یک لبخند به دختران داده می شود و هم چنین تعریف های جنسیتی، این جا و آن جا در گوش دختر خوانده می شود، هیچ کدام احساس تبعیض به دختر نمی دهد. دنیا هنوز بسیار زیبا، عادلانه و بی خطر است.

البته زمانی که مادربزرگ تلاش می کند تا به نوه دختر خود اطوزدن را یاد بدهد، اما برادر وی می تواند هم چنان به بازی خود ادامه دهد، احساس خشم را در دختر به وجود می آورد. اما این احساس زمانی جدی می شود که دختر خود را برای بدست آوردن شغلی معرفی کرده و به مصاحبه فراخوانده می شود و مجبور است به یک سری سئوالات احمقانه پاسخ دهد و یا زمانی که از جانب همکاران مرد شوخی های نامربوط  نسبت به توانایی شغلی خود می شنود و نگاه آنان را همواره بر سینه و پاهای خود می بیند، متوجه می شود که آن دنیای زیبای عادلانه و بی خطر درحال ریزش است.

میان تئوری برابری زن و مرد و عمل، یک دنیا فاصله است. زنان هم چنان دست مزد کمتری در ارائه کار و مهارت یک سان، نسبت به یک مرد می گیرند. آن ها اساسا نیمه وقت کار می کنند و با وجودی که گاهی از مدارک قوی تری برخوردارند، در مشاغل سطح بالا کمتر پذیرفته شده و به محض مادرشدن از نردبان ترقی به زیر می افتند!

صحبت از تبعیض جنسیتی مثلا در هندوستان نیست. این تبعیض را در همین جا و در هر لحظه می توان مشاهده کرد. دیگر سکوت جایز نیست و می بایست ریشه های این تبعیض را به بحث گذاشت. تبعیضی که از ساختار قدرت نشئت می گیرد و بالعکس، قدرت نیز حضور خود را در اعمال تبعیض نهادی کرده و به طور مداوم آن را بازسازی می کند. نه تنها در سیاست یا ژورنالیسم و یا در اتاق های رؤسا، بلکه تبعیض خود را همه جا و در هر شرایطی نشان می دهد. نه مخفی و پشت پرده، بلکه آشکار و با صدای بلند. تحقیر جنسیتی را اکنون می توان در برنامه های تلویزیونی، روی دیوارهای شهر، در خیابان ها و در خانه هاو در همه جا مشاهده کرد.

زنان جوان ما در دنیایی زندگی می کنند که  گویا برابری میان زن و مرد، حقی بدست آمده است. آنان یاد نگرفتند که برای برابری بجنگند!

 

تبعیض در هتل ها بیداد می کند

خانم روزن برگر که رئیس سندیکای هتل دار هاست، معتقد است، مزاحمت جنسیتی نسبت به زنان، در هیچ شغلی به اندازه کار در هتل انجام نمی گیرد.  او خود، اعتراف می کند که سابقا در دوران اشتغالش در هتل به وفور مورد مزاحمت قرار گرفته است و دقیقا می داند که این پدیده، اکنون نیز نسبت به گذشته تفاوت چندانی نکرده است.

مزاحمت جنسیتی در هتل ها، نه نتها از جانب هم کاران و رؤسا انجام می شود، بلکه باید مسافران و مهمانان هتل را نیز به آنان افزود. گاهی حتی در پشت پیشخوان هتل، از زن سئوال می شود که آیا همراه مرد به اتاق او نیز می آید یا خیر! متلک گویی، اذیت و تماس بدنی و انتظارات سکسی از جمله برخوردهای روزمره برای کارکنان زن در هتل ها به شمار می رود.

بارها اتفاق می افتد، هنگامی که زن برای تمیز کردن اتاق وارد می شود، مرد در حال نگاه کردن به فیلم های پورنو است و یا در مواردی از زن خواسته شده که فیلم را برای مرد در دستگاه قرار دهد و............... زنان کارگر در هتل ها حتی جرئت ابراز نارضایتی نیز ندارند. آن ها اکثرا پاسپورت و اقامت قانونی نداشته و با کوچک ترین شکایت از کار بیکار شده و یا اقامت شان به خطر می افتد.

خانم روزن برگر می گوید، سندیکای ما به اعضای خود آگاهی و توجه لازم را در زمینه مزاحمت جنسیتی می دهد. اما متاسفانه تنها 10 درصد از کارکنان هتل ها عضو سندیکا هستند. تنها کاری که می توان کرد، این است که شکایت زنان را پی گیری کنیم. اما تعداد بسیار کمی حاضر به شکایت هستند. چرا که در اکثر این نوع مزاحمت ها، شاهدی وجود ندارد، بنابراین چگونه می توان شکایت را در دادگاه به اثبات رساند؟ زنان شاکی به سرعت به عنوان دروغگو متهم می شوند.

ما به زنانی که حاضر به شکایت نیستند، پیشنهاد می کنیم که یک گزارش دقیق از واقعه و در صورت امکان عکس از صورت و بدن خود، اگر نشانه هایی وجود دارند، تهیه کنند تا در صورت تکرار چنین اتفاقی، در آینده مورد استفاده قرار گیرد. زنانی هستند که حتی حاضر نیستند مزاحمت ها را افشاء کنند و آن را برای همیشه در قلب خود مخفی می کنند.

یکی از فعالیت های سندیکا این است که هتل ها را وادار کند تا به درب ورودی یا در آسانسورهای خود اطلاعیه بزنند و در آن اعلام کنند، با هر نوع تبعیض جنسیتی، نژادی، گرایش جنسی و خارجی ستیزی در هتل مقابله می شود. اما هتل دارها مقاومت سختی در این زمینه می کنند و هم کاری های لازم را با سندیکا به عمل نمی آورند.

واقعیت این است که در خود سندیکا نیز چنین فعالیتی به اندازه کافی جدی گرفته نمی شود. برای مثال در سایت  این سندیکا کلمه ای از مبارزه علیه مزاحمت جنسیتی نوشته نشده است.

اکنون اما، زمان آن رسیده که این امر را تغییر دهیم.

 

"فریاد" تا "عمل"!

مبارزه ای که از سال های 1970 در سراسر جهان علیه تبعیض و مزاحمت جنسیتی در کشورهای مختلف در جریان است،  مجددا در سال 2013 اوج تازه ای گرفته است. در آلمان کمپینی به نام "فریاد" تلاش می کند تا از طریق تویتر زنان را به افشای گسترده مزاحمت های جنسیتی فرابخواند تا این فریاد را به عمل تبدیل کنند. در اولین روز فراخوان، 20 هزار زن تجربیات خود را نوشتند. این تعداد در روز سوم به 60 هزار نفر رسید. شرکت 60 هزار نفر در این بحث در طول سه روز، امری بی سابقه در آلمان به شمار می رود.

 تجربیاتی که در تویتر اعلام می شدند، وقایعی روزمره و "نرمال" تلقی می شدند که دیگر حساسیتی نسبت به آنان وجود ندارد. برای مثال، وقتی مرد در حین گفتگو با زن در تمام مد ت به سینه او زل زده است، دیگر کسی را به تعجب نمی اندازد. یا همراه داشتن اسپری فلفل برای زنانی که به ویژه شب ها کار می کنند، امری نرمال و ضروری به شمار می آید. متلک هایی که به طور روزمره نصیب زنان می شود، فقط لبخند مردان را به دنبال دارد و دیگر ارزش افشاگری ندارند، در حالی که این متلک ها نمودی از تحقیر جنسیتی زن به شمار می روند.

بسیاری از این زنان در فراخوان تویتر، برای اولین بار از تجربه و احساس خود حرف می زنند. از این که تنها نیستند و زنان دیگری نیز وجود داشته و هم درد آنان هستند،  احساس آرامش می کنند و راحت تر حرفشان را می گویند. آن ها از اتفاقاتی که شب ها در مسیر خانه برایشان پیش آمده، صحبت کردند. از مزاحمت هایی که تنها به دلیل دفاع زن از خود، به خشونت کشیده شد، از دست مالی شدن توسط مردها در روز روشن و بالاخره از تجاوزهای عدیده ای که صورت گرفته و پشت پرده باقی مانده است، گفتند. جای تعجب آن جاست که در رابطه با چنین اتفاقای غالبا گفته می شود: "زنان می توانند بیشتر مواظب خود باشند......... شب ها نباید بیرون بروند......... در محلاتی که خطرناک است، راه نروند........ مردان را تحریک نکنند..... مردان این چنین به دنیا آمده اند و گناهی ندارند....". آری در بروز این اتفاقات گویا زنان خود مقصر هستند!! تحقیقات نشان می دهد که مزاحمت جنسیتی، نه یک استثناء، بلکه یک سیستم است.

واقعیت این است که بحث مزاحمت جنسیتی بر سرکار، بحث جدیدی نیست و قوانین بسیاری وجود دارند که می توان با اتکاء به آن ها ، مزاحمت را پی گیری قانونی کرد. اما با این وجود دادگاه ها در اجرای قوانین موانع زیادی بر سر راه زنان قرار می دهند.

دادگاه در یک مورد که شکایت زنی را نسبت به همکارش که به باسن وی دست زده بود، بررسی می کرد، آن را یک مورد استثناء و شخصی قلمداد کرده و پرونده را مختومه اعلام می کند!!!

 

قانون پی گیری مزاحمت های جنسیتی بر سر کار از سال 1994 در آلمان وارد مرحله اجرایی شده است. اما از آن به بعد سکوت سنگینی در این رابطه برقرار شده است. به ویژه برای نسل جدید، گویا مشکل حل شده است. دختران جوان خیال می کنند تبعیض جنسیتی امری مربوط به گذشته بوده و دورانش به پایان رسیده است. چه اشتباهی!

 

تاریخ نگاری مبارزات زنان علیه تبعیض و مزاحمت جنسیتی بر سر کار

 

1972  در اوج آزادی خواهی زنان، کنگره آمریکا قانونی را به تصویب رساند که بر اساس آن هرگونه تبعیض نژادی، ملیتی، مذهبی و جنسیتی ممنوع اعلام شد. از آن زمان کمیته ای به نام امکانات و شانس برابر در کار (EEOC ) می تواند کارفرمایان را به دلیل انجام چنین تبعیضی به دادگاه بکشاند.

1975  در این سال کارمیلا وودمن، زنی که در نیویورک، مزاحمت جنسیتی رئیسش را افشا کرده بود، خود، استعفاء داد و نتوانست حق بیکاری دریافت کند.

دربسیاری موارد، زن بعد از شکایت مجبور می شود از کارش استعفاء دهد و به همین دلیل حقوق بیکاری نیز به او تعلق نمی گیرد. زیرا قانون صراحت داده که اگر کسی اخراج شود، حقوق بیکاری را دریافت می کند، اما اگر خود داوطلبانه استعفاء دهد، از حق بیکاری نیز محروم می شود.

گروهی از دانش جویا به انام اتحاد زنان شاغل، به مناسبت اعتراض به این حادثه، فراخوانی را سازمان داده که طی آن 300 تشکل زنان با همکاری یک دیگر، زنان را به افشای تجربیات خود در زمینه مزاحمت های جنسیتی بر سر کار فراخواندند. پاسخ زنان و حمایتی که از این فراخوان شد، در آن زمان فوق العاده بود. نیویورک تایمز در سرتیتر خود نوشت: زنان برای اولین بار از مزاحمت های جنسیتی سخن می گویند.

در همین رابطه حقوق دانی به نام کاترین مک کینون قانونی را فرموله کرد تا بتواند آن را به تصویب برساند. "مزاحمت جنسیتی بر سر کار، همان تبعیض جنسیتی است"

1976 یک مجله آمریکایی  همه پرسی از 9000 زن را سازمان می دهد. 90 درصد این زنان دچار مزاحمت جنسیتی بر سرکار شده بودند.

1977 مجله فمینیستی Ms. تم اصلی خود را به مزاحمت جنسیتی بر سر کار و چگونگی مقابله با آن اختصاص داد. رسانه ها به طور گسترده به این مسئله پرداختند.

1978 در این سال نشریه فمینیستی "اما" نیز بحث مزاحمت های جنسیتی بر سر کار از جانب "رئیس" را شروع کرد و در سال های بعد نیز به این بحث ادامه داد.

1979 کاترین مک کینون، حقوق دان آمریکایی، به تحلیل و ریشه یابی این تم پرداخت. او مطرح کرد، این پدیده در واقع مظهر نابرابری ساختاری جنسیتی میان مردان و زنان است که نه تنها بر سر کار، بلکه در کلیت جامعه وجود دارد.

1980 طرح قانونی کاترین مک کینون در این سال توسط پارلمان به تصویب می رسد و مزاحمت های جنسیتی بر سر کار به مثابه تبعیض جنسیتی غیرقانونی و قابل مجازات اعلام می شود.

کمیته EEOC اعلام می کند که کارفرمایان موظفند از کارکنان خود در مقابل مزاحمت های جنسیتی حمایت کنند. اولین شکایت ها در این زمین به جریان می افتند.

1983 پارلمان اروپا اعلام می کند که رفع مزاحمت جنسیتی بر سر کار بخشی از حق برابری زنان و مردان بر سرکار است که باید برای آن مبارزه انجام گیرد. پارلمان از تمام کشورهای عضو اتحادیه می خواهد که در این رابطه به طور فعال عمل کنند.

در همین سال یکی از نمایندگان مجلس آلمان که بارها زنان را مورد مزاحمت قرار داده بود، افشاء شده و مجبور به استعفاء می شود. تحقیقاتی که انجام می شود، نشان می دهد که از هر 14 زنی که در آلمان زندگی می کنند، یکی به علت مزاحمت جنسیتی از کار خود استعفا داده است.

1986 در این سال فعالیت زنان سندیکایی در تمام اروپا آغاز می شود. کنفرانس دوازدهم زنان سندیکای ای- ک- متال تصمیم می گیرد که پی گیری مزاحمت های جنسیتی بر سر کار را یکی از وظایف سندیکا اعلام کرده و آن ها را قانونا تحت پی گرد قرار دهد.

1989 دادگاهی در هانوفر- آلمان یک رئیس 45 ساله را به علت ایجاد مزاحمت جنسیتی نسبت به سکرتر 22 ساله اش به 15 ماه زندان محکوم می کند. در واقع این حکم در آن زمان، استثنائی و شدید بود.

1991 در این سال آماری منتشر شد مبنی بر این که از هر 4 زن، یکی مورد مزاحمت جنسیتی بر سر کار قرار گرفته است. از هر 2 زن، یکی در معرض متلک های جنسیتی قرار گرفته و از هر 10 زن یکی با پیشنهاد رابطه جنسی روبرو شده است.

این زنان در مشاغلی که اساسا مردانه محسوب می شوند، مشغول به کار بوده اند. از میان آنان، زنان پلیس بیشترین مورد مزاحمت را تجربه کرده بودند.

1992 مبارزه با مزاحمت های جنسیتی بر سرکار در آلمان اوج می گیرد و گروه های فمینیستی بروشورهایی با تیتر" نه، یعنی نه!" و "محل جرم، محل کار!" پخش کردند. در همین رابطه  قانونی نیز مبنی بر حفاظت از زنان  به تصویب رسید.

1993 کشور اطریش نیز چنین قانونی را در این سال به تصویب رساند.

1994 از اول سپتامبر این قانون که به اختصار "قانون حامی شاغلین" نام گرفت، به مرحله اجراء گذاشته شد. در واقع از آن پس می بایست هرگونه بی احترامی جنسیتی مورد پی گرد قانونی قرار گیرد. یکی از وظائف کارفرمایان و رؤسای بالاتر، حفاظت از همکاران خود در مقابل مزاحمت های جنسیتی بود. اگر چنان چه  این حفاظت خدشه دار شود، می توان علیه رئیس مربوطه شکایت کرد.

در این سال افشاگری هایی علیه پروفسورهای دانشگاه جهت سوءاستفاده های جنسیتی از دانشجویان به عمل آمد.

1996 کشور سوئیس نیز به این قانون می پیوندد.

1999 دختری به نام سیلویا که خود پلیس است، با طپانچه به زندگی خود خاتمه می دهد. دلیل: سوءاستفاده جنسیتی و ترور شخصیتی.

رسانه ها این حادثه را به مثابه قله کوه یخ دانستند که تنها سر آن دیده می شود. مقاله ای در نشریه "اما" منتشر شد با تیتر، "بیگانه ای در میان باند مردان"!

2000 اتحادیه اروپا تصمیم می گیرد، در یک محدوده زمانی تا 2004 ، همه کشورهای متحد اروپا می بایست قانون مبارزه با تبعیض جنسیتی، نژادی، مذهبی، عقب ماندگی و معلولیت، گرایش جنسی و سنی را به تصویب رسانده و به مرحله اجراء درآورند.

2002 یک سال بعد از آن که زنان در آلمان توانستند بدون محدودیت وارد ارتش شوند، اولین مورد های تجاوز گزارش شدند.

تحقیقاتی در این زمینه در آمریکا به انجام رسیده است. از میان 90 هزار زن سئوال شونده، نصف آنان مورد مزاحمت جنسیتی قرار گرفته بودند. از هر 7 نفر یکی به طور مشخص از جانب رئیسش درخواست انجام سکس شده بود.

2006 قانون رفع هرگونه تبعیض بر سر کار به مرحله اجراء گذاشته می شود. کمیته اجرایی در آلمان تنها 26 کارمند داشته و 2،9 میلیون یورو بودجه در اختیار دارد.

2011 دادگاه کار در آلمان تصویب کرد که مزاحمت جنسیتی باعث اخراج نامحدود فرد مزاحم خواهد شد.

2013 بحث مزاحمت جنسیتی بر سرکار در آلمان اوج تازه ای می گیرد. اخیرا یک روزنامه نگار زن توسط یکی از رهبران حزب اف- د- پ مورد مزاحمت جنسیتی قرار گرفت و دست به افشای علنی آن زد. درهمین رابطه کمپینی به نام "فریاد" در تویتر از زنان خواست تا تجربیات خود را بازگو کنند. در عرض سه روز 60 هزار زن دست به افشاگری زدند.

این پروسه هم چنان ادامه دارد........

https://lalehhoseynpour.wordpress.com/wp-admin/